در میان بومیان کهگیلویه و بویراحمد، پرداختن به قصهها و داستانهای مربوط به پریان(پریون) بسیار رواج دارد به گونهای که در هنگام روایت، آن چنان با آب و تاب به این داستانهای ظاهرا واقعی پرداخته میشود که گویی سالهای سال با آنان زندگی کردهاند و بخش جدایی ناپذیر زندگی اجتماعی و شخصی آنها است. اگر راویان ضمن روایت، در چشمان شنونده یا مخاطب تردید را احساس نمایند برای القای گفتههای خود به سوگند خوردن به خدا و پیر و پیغمبر و اولاد علی متوسل شده و از هر حربهای برای صدق گفتار و روایت خود بهره میجویند. آنان به شدّت به گفتهها و دیدههای خود ایمان داشته و بر این باورند که از زمانهای دور تا کنون پریان در میان انسانها زندگی کرده و میکنند اما در حال حاضر به دلیل تراکم جمعیت، رفت و آمدهای مکرر و تردد های جادهای و مهمتر از همه تغییر وتنوع در سبک زندگی از کوچ کردن به یکجا نشینی، تعامل آنان با آدمیان کمتر شده و خود را از انظار دور نگاه داشتهاند. مردم بر این باورند که پریان مانند انسانها و در تعامل با آنها زندگی میکنند و هرجا بر خود لازم بدانند ظاهر و آشکار میشوند.آنها به نامهایی از جمله؛ پریان، پریون، اجنّه و از مابهتران نامیده میشوند که برای نامگذاری صورت اخیر، چنین توجیه می کنند که «در اصل و اساس از ما بهتران، شیطان هستند اما دوست ندارند شیطان یا جنّ خطاب شوند، به این دلیل انسانها برای در امان ماندن از آسیب آنان ترجیح میدهند از عنوان از ما بهتران بهره ببرند». در کهگیلویه و بویراحمد مردم بر این باورند که از ما بهتران(کسانی که از انسان بهتر هستند…) میتوانند منشأ خیر یا شرّ باشند. به این معنی که اگر اخلاق یا صورت یا منش کسی باب میل آنان باشد و به دل آنها بنشیند چه بسا از این جریان سود فراوان ببرد و خیر و برکت و رزق و روزی روانهی مال و منال و دارایی وی شود. اما امان از دست کسی که از ما بهتران از او خوششان نیاید یا مورد خشم و غضب آنان واقع گردد. این شخص به شدّت منفور نظر آنان خواهد شد و چه بسا او را هر روزه کتک زده و مورد آزار و اذیت بدنی قراردهند به گونهای که همگان بتوانند آثار ضرب و شتم بر بدن آنها را بعینه ببینند. به نظر میرسد این رخدادها در گذشته که ارتباط انسان با طبیعت و جنگل و صحرا بیشتر بوده، نمود بیشتری داشته است. اما با رواج زندگی شهرنشینی و دور شدن آدمها از زندگی عشایری و کوچنشینی ارتباط میان پریان و انسانها نیز به شدت کاهش یافته است. در میان داستانهای عامیانه و شفاهی کهگیلویه و بویراحمد، داستانپردازیهای مستندی دربارهی ارتباطهای واقعی و رودررو با پریان وجود دارد که به راحتی نمیتوان از کنار آن گذشت. در اینجا مردم بر این باورند که پریان یا از ما بهتران میتوانند در هیأت و شکل جانوران اهلی و وحشی ظاهر شوند و این جریان در داستانهای مربوط به پریان نیز به وضوح قابل ملاحظه است . آنها به راحتی به شکل آهو، گرگ، گربه و در یک مورد نیز به شکل آدم کوتوله ظاهر شدهاند. قدرت نفوذ پذیری بسیار بالایی دارند بهگونهای که به راحتی از رودخانههای خروشان عبورکرده و صخرهها و تپهها را در چشم برهم زدنی میپیمایند. به هر خانهای که اراده کنند وارد میشوند و هر کسی را که بخواهند روزی فراوان میدهند و هر کسی را که نخواهند و دوست نداشته باشند به راحتی سلب مال و اموال مینمایند. در روزگاری که نه قندی در کهگیلویه یافت میشد نه شکری، خاله نازی مثل آب خوردن از خانهاش که به هیچ جایی دسترسی نداشت قند و شکر میآورد. و مانند طبیبی حاذق چشمدرد مشدی گُل گُل را مداوا میکردند و عروسی از «چَم مور» را با خود میبردند زیرا عروس بدون «بسم الله» از حجله بیرون آمده بود. چشمان ملا را براحتی کور میکردند و کیسهی گندم مشهدی نازی اردکانی را در چشم برهم زدنی تبدیل به آرد گندم مینمودند و زنان و مردان حاضر و ناظر، لباسهای مشهدی را به قصد تبرک تکه تکه میکردند و بدنش را زیر پا له. شب ملا را حرمت بسیار میکردند و به طور غیر مستقیم او را از اسرار زیردستانش که درغیاب او و در تقسیم غلّه به او خیانت میکردند راهنمایی مینمودند اما صبح سحر که ملا از خواب بلند میشد هیچ اثر و نشانهای از ایل آنها که شب را درمیان آنان گذرانده بود، در اطراف خود نمیدید…کمتر زن و مرد کهنسال یا میانسالی در کهگیلویه و بوبراحمد یافت میشود که خاطرهای از «از ما بهترون» نداشته باشد و خود شاهد ماجرا نبوده باشد. بر همین اساس قصهها و داستانهای فراوانی در این ارتباط میتوان از زبان این مردم شنید و حظ برد به گونهای که به هیچ وجه گمان خیالپردازی در آن نرود. شاید این اطمینان در صدق گفتار راویان ناشی از قدرت بیان آنها در داستانپردازیهای شان باشد و شاید هم ایمان و باورداشت به آنچه با چشم خود دیده و تجربه نمودهاند دلیل قانعکنندهای بر راستی داستان شان باشد. خدا بهتر میداند…