روایتی از بازتاب فقر همسو با سخت کوشی و خستگی ناپذیری زنانی که پا به پای مردان و گاه پیش تر از آنان حرکت می کنند بدون هیچ چشمداشتی… به جان خریدن این رنج ها و دردها بخشی جدایی ناپذیر از زندگی فردی و اجتماعی آنهاست…
.زنانی که شاید هیچ وقت پا فراتر از آبادی خاموش اما پرهیاهوی خود نگذاشته باشند
.هیاهوی طبیعت آنچنان آنهارا مسحور خود کرده که هیچوقت جز طعم گس و تلخ نان بلوط طعم دیگری نچشیده و نمی خواهندبچشند
سرگذشت هر یک از آنها با سرنوشت درخت های پرثمر اما ریشه در خاک و بی تحرک بلوط گرهی عمیق خورده . زنانی که دلهای بی قرارشان .جز با صدای سکوت کوهستان آرام نمی گیرد.