از ما بهتران

By April 9, 2020 April 25th, 2021 Folklore


در میان بومیان کهگیلویه و بویراحمد، پرداختن به قصه­ها و داستان­های مربوط به پریان(پریون) بسیار رواج دارد به گونه­ای که در هنگام روایت، آن چنان با آب و تاب به این داستان­های ظاهرا واقعی پرداخته می­شود که گویی سال­های سال با آنان زندگی کرده­اند و بخش جدایی ناپذیر زندگی اجتماعی و شخصی آن­ها است. اگر راویان ضمن روایت، در  چشمان شنونده یا مخاطب  تردید را احساس نمایند برای القای گفته­های خود به سوگند خوردن به  خدا و پیر و پیغمبر و اولاد علی متوسل شده و از هر حربه­ای برای صدق گفتار و روایت خود بهره می­جویند. آنان به شدّت به گفته­ها و دیده­های خود ایمان داشته و بر این باورند که از زمان­های دور تا کنون پریان در میان انسان­ها زندگی کرده و می­کنند اما در حال حاضر به دلیل تراکم جمعیت، رفت و آمدهای مکرر و تردد های جاده­ای و مهم­تر از همه تغییر  وتنوع در سبک زندگی از کوچ کردن به یکجا نشینی، تعامل آنان با آدمیان کمتر شده و خود را از انظار دور نگاه داشته­اند. مردم بر این باورند که پریان مانند انسان­ها و در تعامل با آن­ها زندگی می­کنند و هرجا بر خود لازم بدانند ظاهر و آشکار می­شوند.آنها به نام­هایی از جمله؛ پریان، پریون، اجنّه و از مابهتران نامیده می­شوند که برای نام­گذاری صورت اخیر، چنین توجیه می کنند که «در اصل و اساس از ما بهتران، شیطان هستند اما  دوست ندارند شیطان یا جنّ خطاب شوند، به این دلیل انسان­ها برای در امان ماندن از آسیب آنان ترجیح می­دهند از عنوان از ما بهتران  بهره ببرند». در کهگیلویه و بویراحمد مردم بر این باورند که از ما بهتران(کسانی که از انسان بهتر هستند…) می­توانند منشأ خیر یا شرّ باشند. به این معنی که اگر اخلاق یا صورت یا منش کسی باب میل آنان باشد و به دل آن­ها بنشیند چه بسا از این جریان سود فراوان ببرد و خیر و برکت و رزق و روزی روانه­ی مال و منال و دارایی وی شود. اما امان از دست کسی که از ما بهتران از او خوش­شان نیاید یا مورد خشم و غضب آنان واقع گردد. این شخص به شدّت منفور نظر آنان خواهد شد و چه بسا او را هر روزه کتک زده و مورد آزار و اذیت بدنی  قراردهند به گونه­ای که همگان بتوانند آثار ضرب و شتم بر بدن آن­ها را بعینه ببینند. به نظر می­رسد این رخدادها در گذشته که ارتباط انسان با طبیعت و جنگل و صحرا بیشتر بوده، نمود بیشتری داشته است. اما با رواج زندگی شهرنشینی و دور شدن آدم­ها از زندگی عشایری و کوچ­نشینی ارتباط میان پریان و انسان­ها نیز به شدت کاهش یافته است.


در میان داستان­های عامیانه و شفاهی کهگیلویه و بویراحمد، داستان­پردازی­های مستندی درباره­ی ارتباط­های واقعی و رودررو با پریان وجود دارد که به راحتی نمی­توان از کنار آن گذشت. در این­جا مردم  بر این باورند که پریان یا از ما بهتران می­توانند در هیأت و شکل جانوران اهلی و وحشی ظاهر شوند و این جریان در داستان­های مربوط به پریان نیز به وضوح قابل ملاحظه است . آن­ها به راحتی به شکل آهو، گرگ، گربه و در یک مورد نیز به شکل آدم کوتوله ظاهر شده­اند. قدرت نفوذ پذیری بسیار بالایی دارند به­گونه­ای که به راحتی از رودخانه­های خروشان عبورکرده و صخره­ها و تپه­ها را در چشم برهم زدنی می­پیمایند. به هر خانه­ای که اراده کنند وارد می­شوند و هر کسی را که بخواهند روزی فراوان می­دهند و هر کسی را که نخواهند و دوست نداشته باشند به راحتی سلب مال و اموال می­نمایند. در روزگاری که نه قندی در کهگیلویه یافت می­شد نه شکری، خاله نازی مثل آب خوردن از خانه­اش که به هیچ جایی دسترسی نداشت قند و شکر می­آورد. و مانند طبیبی حاذق چشم­درد مشدی گُل گُل را مداوا می­کردند و عروسی از «چَم مور» را با خود می­بردند زیرا عروس بدون «بسم الله» از حجله بیرون آمده بود. چشمان ملا را براحتی کور می­کردند و کیسه­ی گندم مشهدی نازی اردکانی را در چشم برهم زدنی تبدیل به آرد گندم می­نمودند و زنان و مردان حاضر و ناظر، لباس­های مشهدی را به قصد تبرک تکه تکه می­کردند و بدنش را زیر پا له. شب ملا را حرمت بسیار می­کردند و به طور غیر مستقیم او را از اسرار زیردستانش که درغیاب او و در تقسیم غلّه به او خیانت می­کردند راهنمایی می­نمودند اما صبح سحر که ملا از خواب بلند می­شد هیچ اثر و نشانه­ای از ایل آن­ها که شب را درمیان آنان گذرانده بود، در اطراف خود نمی­دید…کمتر زن و مرد کهنسال یا میان­سالی در کهگیلویه و بوبراحمد یافت می­شود که خاطره­ای از «از ما بهترون» نداشته باشد و خود شاهد ماجرا نبوده باشد. بر همین اساس قصه­ها و داستان­های فراوانی در این ارتباط می­توان از زبان این مردم شنید و حظ برد به گونه­ای که به هیچ وجه گمان خیال­پردازی در آن نرود. شاید این اطمینان در صدق گفتار راویان ناشی از قدرت بیان آن­ها در داستان­پردازی­های شان باشد و شاید هم ایمان و باورداشت به آن­چه با چشم خود دیده و تجربه نموده­اند دلیل قانع­کننده­ای بر راستی داستان شان باشد. خدا
بهتر می­داند…

Leave a Reply